تبلیغات
- دسته : بیوگرافی یوم جانگ| ژنرال ارتش شیلا,,
- تاریخ ارسال : سه شنبه 27 اسفند 1392
- بازدید : 4884
یوم جانگ(یوم مام) ( ۷۸۷-۸۴۶,염장, 閻長)او یک ژنرال ارتش شیلا بود که بخاطر کشتن جانگ بوگو معروف است. او در نهایت تحت فرمان جانگ بوگو در آمد اما بخاطر تجارت برده توسط جانگ بوگو تنبیه شد و روابط آنها بد شد.
زندگی نامه
اول او یک دزد دیایی بود. او با جانگ بوگو دوست بود بعد ها جانگ بوگو فهمید او یک دزد دریایی است.او با جانگ بوگو در نهایت جنگید و بالاخره یوم جانگ شکست خورد و تسلیم جانگ بوگو شد. جانگ بوگو آن را به بردگی درآورد و یک مهر داغ بردگی بر روی پیشانی آن گذاشت تا آخر عمرش آن داغ ماند.جانگ بوگو بعد داغ بردگی آن را به ساحل برد و بر روی یک چوب آن را بست تا مردم آن را ببینند. بعد از چند ساعت جانگ بوگو که رفت آخرین بار آن را ببیند که یوم جانگ متوجه شد که او آمده است و به او گفت:(داری از ترس به خودت میلرزی و یه روزی پشیمان میشی که چرا منو نکشتی قسم میخورم یک روز خنجرمو تو قلبت فرو کنم)جانگ بوگو او را به عنوان برده به یکی از ساحل هابرد و یوم جانگ مجبور شد که در آن جا کار کند در نهایت طرف کیم یانگ (김양, 金陽, ۸۰۸-۸۵۷) یوم جانگ را برده ی خود کرد. کیم یانگ که از به قدرت رسیدن جانگ بوگو ترس داشت یوم جانگ را به کشتن جانگ بوگو ترغیب کرد. البته اشراف زادگان هم بدلیل ازدواج دختر جانگ بوگو با فرزند پادشاه سینمو به دلیل قدرتمند شدن او نگران بودند، این نیز باعث ترغیب یوم جانگ شد. او در نهایت جانگ بوگو را با فرو کردن یک چاقو درقلبش هنگام خوردن شراب به قتل رساند.
مرگ
او پس از کشتن جانگ بوگو به سراغ کیم یانگ رفت و کیم یانگ به اون قول داده بود اگر جانگ بوگو را بکشد به شیلا حمله نمیکند اما به وعدش عمل نکرد و به شیلا حمله کرد و یوم جانگ با او دشمن شد یوم جانگ تلاش زیادی کرد که کیم یانگ را بکشد اما نتوانست وی پس از مدتی در یکی از سواحل توسط تیر اندازان کیم یانگ در سال ۸۴۶ کشته شد.
زندگی نامه
اول او یک دزد دیایی بود. او با جانگ بوگو دوست بود بعد ها جانگ بوگو فهمید او یک دزد دریایی است.او با جانگ بوگو در نهایت جنگید و بالاخره یوم جانگ شکست خورد و تسلیم جانگ بوگو شد. جانگ بوگو آن را به بردگی درآورد و یک مهر داغ بردگی بر روی پیشانی آن گذاشت تا آخر عمرش آن داغ ماند.جانگ بوگو بعد داغ بردگی آن را به ساحل برد و بر روی یک چوب آن را بست تا مردم آن را ببینند. بعد از چند ساعت جانگ بوگو که رفت آخرین بار آن را ببیند که یوم جانگ متوجه شد که او آمده است و به او گفت:(داری از ترس به خودت میلرزی و یه روزی پشیمان میشی که چرا منو نکشتی قسم میخورم یک روز خنجرمو تو قلبت فرو کنم)جانگ بوگو او را به عنوان برده به یکی از ساحل هابرد و یوم جانگ مجبور شد که در آن جا کار کند در نهایت طرف کیم یانگ (김양, 金陽, ۸۰۸-۸۵۷) یوم جانگ را برده ی خود کرد. کیم یانگ که از به قدرت رسیدن جانگ بوگو ترس داشت یوم جانگ را به کشتن جانگ بوگو ترغیب کرد. البته اشراف زادگان هم بدلیل ازدواج دختر جانگ بوگو با فرزند پادشاه سینمو به دلیل قدرتمند شدن او نگران بودند، این نیز باعث ترغیب یوم جانگ شد. او در نهایت جانگ بوگو را با فرو کردن یک چاقو درقلبش هنگام خوردن شراب به قتل رساند.
مرگ
او پس از کشتن جانگ بوگو به سراغ کیم یانگ رفت و کیم یانگ به اون قول داده بود اگر جانگ بوگو را بکشد به شیلا حمله نمیکند اما به وعدش عمل نکرد و به شیلا حمله کرد و یوم جانگ با او دشمن شد یوم جانگ تلاش زیادی کرد که کیم یانگ را بکشد اما نتوانست وی پس از مدتی در یکی از سواحل توسط تیر اندازان کیم یانگ در سال ۸۴۶ کشته شد.
.